608-توی تنهایی یک دشت بزرگ که مث غربت شب بی انتهاست :: در گلوی من ابر کوچکیست... در گلوی من ابر کوچکیست...
انگشتان تازه میخاهم تا جور دیگر بنویسم...آواز بلندی تو و کس نشنودَت باز
بیرونی از این پرده تنگ شنوایی
سه شنبه, ۲۶ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۵۵ ق.ظ
every body, listen and repeat3...
ما را در سایت every body, listen and repeat3 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : avazedohol1 بازدید : 26 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1402 ساعت: 16:25